سیاوش من میگم من و شکستن

من می گم من و شکستن

چشم فانوسم و بستن

تو می گی خدابزرگه

ماه میده به شب من

من می گم آخه دلم بود

اونکه افتاده به خاکه

تو می گی سرت سلامت

آینه ها زلال و پاکه

آینه ها زلاله پاکه

اینه که فاصله هارو

نمی شه باگریه پرکرد

یکی شون بهارسرخوش

یکی مون پاییز پردرد

من میگم فاصله هرگز بین دستای دوتامن

تو می گی زندگی اینه حاصل عشق تو با من

من میگم حالا بسوزم

یاکه باغصه بسازم

تومی گی فرقی نداره

من که چیزی نمی بازم

من می گم اینجاروباختی

عمری که رفته نمیاد

تومی گی قصه همین بود

تویک برگی توی این باد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد