باتوحکایتی دگر
این دل ما بسرکند
شب سیاه قصه را
هوای تو سحرکند
باورمانمی شود
درسرمانمی رود
ازگذر سینه ی ما
یاردگرگذرکند
شکوه بسی شنیده ام
ازدل زجرکشیده ام
کورشوم جزء تو اگر
زمزمه ای دگرکنم
مقصدومقصودم تویی
عشقم ومعبودم تویی
چاره ی کارماتویی
یاورویارماتویی
توبه نمی کنداثر
مرگ مگراثرکند
دلنشین بود