شکوه .سیاوش

باتوحکایتی دگر

این دل ما بسرکند

شب سیاه قصه را

هوای تو سحرکند

باورمانمی شود

درسرمانمی رود

ازگذر سینه ی ما

یاردگرگذرکند

شکوه بسی شنیده ام

ازدل زجرکشیده ام

کورشوم جزء تو اگر

زمزمه ای دگرکنم

مقصدومقصودم تویی

عشقم ومعبودم تویی

چاره ی کارماتویی

یاورویارماتویی

توبه نمی کنداثر

مرگ مگراثرکند

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:11 ب.ظ

دلنشین بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد