زندگی من بنظرم همانقدرغیرطبیعی نامعلوم وباورنکردنی میاید که نقش قلمدانی که باآن مشغول نوشتن هستم گویا یک نفرنقاش مجنون وسواسی روی جلداین قلمدان را کشیده اغلب به این نقش که نگاه می کنم مثل این است که بنظرم آشنا میاید شایدبرای همین نقش است ...شایدهمین نقش مراوادار به نوشتن می کند
صادق شخص برگی بود
درزندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح راآهسته ودرانزوامی خورد ومی تراشد...
زیباست منم صادق را دوست دارم
مرسی که پیشم اومدی
وبلاگ بسیار خوبی داری و مطالب خوبی داخل وبلاگت میشه پیدا کرد . زیباترین یادداشتت بنظر من اسیر از فروغ فرخزاد بود . موفق باشی . ضمنا من پدرام هستم نه سیاوش ... ./
خیلی لذت بردم از گشت زدم توی وبلاگ شما.برای نظر دادن قسمت بود که روی متن صداق هدایت عزیز نظر بزارم.موفق باشی